کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

برای کیان عزیزم

دندون نهم و دهم و یازدهم

  کیان گلم مدل دندون در اوردن تو خیلی بامزست و دقیقا اتفاقی که برای اولین سری دندونهات افتاد دوباره تکرار شد. تو یکماه کلافه میشی و همه چیز (ایندفعه زیپ کاپشن بهتر از بقیه بود) را میبری دهنت و بعد یک باره توی یک هفته چند تا دندون با هم در میاری. اصلا هم از قوانین و ترتیبهای توی کتابها تبعیت نمیکنی. ایندفعه هم نهمین دندونت ٢٨ آذر سر زد اونم آسیاب کوچولوی بالا سمت چپت. قبل از اینکه نیشهات در بیاد. و تا قبل از تمام شدن آذر ماه نیش بالا سمت چپت و بعد هم نیش پایین سمت چپت در اومدند. مبارکه پسرم. باز هم سه تا دندون توی یک هفته. البته نیشها و اسیابهای سمت راستت هم همشون زیر لثه هاتند و ممکنه هر لحظه در بیان. در ١٦ ماهگیت ١١ تا دندو...
2 دی 1391

کیان بزرگ مرد کوچک من

پسر گلی شما نی نی ها انگار توی بعضی از ماهها جهش های محسوس میکنید و این اتفاق بین ١٥ ماهگی تا ١٦ ماهگیت هم افتاد. یک دفعه بزرگتر شده و انگار هر چی میگم میفهمی. مامانی فدات بشه که حرف گوش میکنی. یادته عاشق مسواکهای اموزشیت بودی و بابا مجید هر وقت مسواک میزد تو هم مسواکتو برمیداشتی و می نشستی روی زمین و مسواک میزدی! از این ماه مسواک واقعی برات اوردم با خمیر دندون و رسما مسواک زدن را شروع کردی. اول رفتیم جا مسواکیتو اوردیم و با هم مسواک و خمیر دندون گذاشتیم توش و ر فت کنار مسواک و خمیر دندون مامان و بابا:   خمیر دندونت را شهره عزیز برام از آمریکا فرستاد و سن داره یکی از ١٢ ماه تا ١٨ ماه و یکی هم ١٨ ماه به بالا برای همین خ...
24 آذر 1391

خوردنیهای کیان

پسری همه آدمها سلیقه غذایی دارند که با بقیه متفاوته ولی تو هم مثل مامانی و بابایی عاشق چیزهای شیرینی و مامانی خیلی حواسشو جمع میکنه که تو زیادی شیرینی نخوری ولی چکار کنیم پسری منم دوست دارم . خیلی سخته مقید بودن به تمام اصول تغذیه ای برای تو. من سعی میکنم چیزهای مفید و مغذی ر ا توی برنامه غذاییت حتما جا بدم و خیالم از اون نظر راحته ولی خب چیزهای بد هم یواشکی می خوریم. کیان عاشق شکلاتی. مخصوصا شکلات کاکائویی. وقتی پسر خوبی باشی یک کیت کت جایزه میگیری. انواع شکلاتهای کیندر را هم دوست داری. کیان کیت کت میخوره و مامانش هم برای لباسش جیغ میزنه و اون میخنده. یکبار اب پرتقال سن ایچ با نی خوردی و خیلی دوست داری. میریم سوپر خودت میری دم یخچ...
20 آذر 1391

شیطنتهای کیان بین 15 تا 16 ماهگی

پسری دیگه مثل آب خوردن از مبل و میز و صندلی بالا میری. هنوز نقطه غیر قابل دسترس تخت خودته. خیلی دلت می خواد از نرده هاش بری بالا ولی خب نمیشه. و لذت بخشترینش صندلی میز آرایش مامان که به اینجا ختم میشه: دیگه توی کشوهای مامان هیچی سر جاش نیست. همه چیز درهمه! اینم قبلا ماشین لباسشویی بود حالا خودت قضاوت کن با روروئک میرفتی و بلندگو ها را از روی پایه هاشون میکشیدی پایین. بابا مجید هم پایه ها را جمع کرد و بلندگو ها را گذاشت روی زمین. اینم جای جدید برای قایم کردن وسایل کوچولو. کیان اون چیه دستت پنبه از کجا اوردی از اینجا: اینم یک روزی میز جلوی مبلهای هال بوده: پسری همه سعیم را کردم که مادر دموکر...
20 آذر 1391

کیان 15 ماهه شد!

کیان گلم راستشو بخوای امروز که دارم خاطرات ١٥ ماهگی شما را مینویسم تو دقیقا ١٦ ماهه شدی . مامانی داره خاطرات این یک ماهت را از روی دفتر خاطراتت مینویسه. یکماه نتونستم بیام وبلاگت میدونی چرا؟ کوچولوی مامان دقیقا بعد از تعطیلات تاسوعا و عاشورا تو ١٥ ماهه شدی و مامانی نشست تا وبلاگت را برات بنویسه و هی گشت و گشت و دید اثری از فولدر عکسهامون نیست. و یادش اومد که بابا مجید تو این تعطیلات تصمیم گرفته بود یکم به سیستم برسه و برای همین ویندوز را عوض کرده بود و حالا هیچ کدوم عکسها نبود. رفتم بابایی را آوردم و اونم چک کرد و گفت همش رفته.....و مامان... .احساس میکردم قلبم داره از جا کنده میشه. خیلی غصه خوردم و حتی شب تا صبح نخوابیدم. بابایی...
7 آذر 1391

دکوراسیون جدید

پسری بعد از ١٥ ماه که دکور اتاقت ثابت مونده بود مامانی تصمیم گرفت اتاقت را یک خونه تکونی اساسی بکنه و برای همین یک روز صبح که بیدار شدی شروع کرد و تو هم خیلی خیلی دوست داشتی و هی از لای تخت و کمد فرار میکردی. با اینکه آقای نصاب گفته بود که هر وقت خواستیم تختت را جابجا کنیم باید تخت نوزاد را از توی نوجوان در بیاریم و خلاصه بازش کنیم و جابجا کنیم ولی مامانی جابجا کرد و ظاهرا که فعلا اتفاقی نیفتاده حالا ممکنه شب که بخوابی یک دفعه تختت از هم جدا بشه. مدل قبلی اتاقت را بیشتر دوست داشتم ولی حالا یکم جا بازتر شده و فضای اتاقت برای بازی بیشتر شده. البته کریرت را هم با موتورت (چون هنوز بلد نبودی سوار بشی و داشتی چراغهاشو می کندی) بردیم خون...
5 آذر 1391
1